مسافرِ اشک

مسافرِ اشک

مسافر اشک هستم
از عشق سخن گویم
و او را بخوانم
تا لایق دیدار شوم...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

پدر

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۰۱ ب.ظ

می خوام برات از بابا بگم.

خدا رو شکر حالش خوبه. همیشه یه مشت دارو همراهشه.

نگران نباش! فقط فشار خون داره، با یکم پیری زود رس که حاصل غم روزگاره،

چشماش کم سو شدن، گوشاش سنگین شدن، با همین سنّ پایین خیلی پیر شده...

با رفتنت خیلی تنها شد، حتی فرصت گریه پیدا نکرد،

چون نمی خواست کسی اشکاشو ببینه.

مادرم با رفتنت دوباره پیداش کردم؛ برای بودنِ باهاش جنگیدم و دوباره به دستش آوردم.

عاشقانه دوستش دارم و تمام زندگیم رو فداش می کنم.

عاشق چشماشم؛ زیباترین و معصومانه ترین نگاه دنیا رو داره!

دست هاش نشانِ افتخار داره. نشان جهاد در راه خدا.

دست هاشو می بوسم؛ چرا که جای بوسه ی پیامبره!

درسته!! پیر شده. اینو همه می گن!

ولی جوون ترین قلب دنیا رو داره؛ چرا که این قلب برای خوبی ها می تپه.

مادرم، برام دعا کن تا فرزند صالحی باشم براتون...

 

منو سپردی دست بابا

منم می سپارمت دست حضرت زهرا

چرا که خودش گفت:بهشت زیر پای مادران است.

 

  • مسافر اشک

بابا

مسافر اشک

پدر

نظرات  (۱)

وقتی دیدم یه پست جدید داری خیلی خوشحال شدم. اصلا وقتی میای اینجا و می نویسی واقعا خوشحال میشم.

و اینکه منم خیلی وقتا دلم می خواد جوری باشم و جوری بشم که بتونم توی زندگی باعث افتخارشون بشم. البته من خیلی جای کار دارم تا رسیدن به این آرزو.

خدا سایه ی پدرت رو بالای سرت حفظ کنه. سلامت باشن

پاسخ:
خیلی ممنونم یاسمن جان
ان شاءالله باعث افتخارشون هستی...
منم دلم میخواد مثل تو بیام و پست بذارم ولی خب خودت که میدونی یکم کارهای خونه وقتمو پر میکنه
و همیشه هم نت ندارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی